ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۶

ز آن طره که ینست آن که زو هست ایمن

جان و دل و دین باخته بنشست ایمن

معلومم شد که این دروغ است که هست

از راهزن و دزد و تهی دست ایمن