ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۰

کس چرا در قتل چون من بی کسی حیران بود

کشتن چون من کسی بر چون تویی آسان بود

باز درد رشک را از هجر درمان میکنم

درد را بنگر چه باشد چون دوا هجران بود

یا تو پیش دیده یا اشک خونین در نظر

کاشکی این خانه یک دم خالی از طوفان بود

خانه ها از سیل ویران می شود، یارب چرا

خانه های چشم من بی سیل خون ویران بود