جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

دل قصد وصال دلکشی کرد و برفت

خود را بفدای مهوشی کرد و برفت

چون نوبت روز ناخوشی پیش آمد

جانم زمیانه شبخوشی کرد و برفت