جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰

بی تو کارم همی بسر نشود

دست کس با تو در کمر نشود

زان خیال تو نایدم در چشم

تا از آب دو دیده تر نشود

تا تو اندر نیائی از در من

غم تو از دلم بدر نشود

تا نگردی تو همچو من عاشق

از غم من ترا خبر نشود