جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵

رفت آن کز لبت مرا می بود

وز رخت بوسه ها پیاپی بود

یاد باد آنکه از رخ تو مرا

گل و نرگس شکفته در دی بود

سرو برطرف باغ پیش قدت

صد کمر بسته راست چون نی بود

لاله آتش زده میانه دل

گل زشرم تو غرقه درخوی بود

گفتی از من ببوسه قانع شود

از تو خود این توقعم کی بود

صبر روی از چه درکشید از من

که همه پشت گرمی از وی بود

صد حساب از تو برگفرت دلم

چون فذلک بدید لاشی بود