جورها کآن شوخ دلبر میکند
از دلم هر لحظه سر بر میکند
هر زمانی عشوه دیگر دهد
وین دل سرگشته باور میکند
با مه اندر حسن پهلو میزند
جور با گردون برابر میکند
جان ز دستش در رکاب آورد پای
دل ز جورش خاک بر سر میکند
من به رغم دشمنان گویم همی
یارم اکنون جور کمتر میکند
ور نه آنچ او میکند با عاشقان
والله ار در روم کافر میکند
ای دل این چندین شکایت شرط نیست
جور گیر، آخر نه دلبر میکند؟