دل من زان کسی بیغم نیابد
که آن جوید که در عالم نیابد
چرا جویم وفا از تو که هرگز
کسی حسن و وفا با هم نیابد
دلم خون شد ببوی دوستی نیک
ببد راضی است ترسم هم نیابد
نزد بر پای کس بوسی که حالی
ز دستش سیلی محکم نیابد
چه مایه شادی دل خورد آخر
ز محرومی که یک محرم نیابد
گل خوش طبع همدم با صبا هست
دهان نگشاید او همدم نیابد