جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۷ - موی سپید

موی سپید چیست ندانی زبان مرگ

زیرا که هر که دید ز خود ناامید شد

دی از زبان حال همیگفت با دلم

چیزی که جان ز ترس چو از باد بید شد

گفتا که برگ مرگ بساز ارنخفته‌ای

تا چند گویمت که زبانم سفید شد