کسی خوش بر آید در این روزگار
که باشد بدستش یکی از سه کار
نخستین حکومت که آن منصبی است
کز آنجا گشاید بسی کار و بار
دوم کار سرهنگ تندست و تیز
که یکسان بود نزد او مور و مار
دگر کار از آن هر سه خواهند گیست
که خواهنده نندیشد از ننگ و عار
ز هر سو بدست آورد لوت و بوت
بشادی بر آرد زانده دمار
چو ابن یمین زین سه فرقه نبود
نشد لاجرم حاصل او را یسار
ز سستی اصحاب دولت کنون
بسختی بسر میبرد روزگار
سپهرا کفافی نخواهیش داد
ز هی بیحیائی ز خود شرم دار