شکرها میکنم در این ایام
که تهیدست گشته ام چو چنار
ز آنکه چون گل اگر زرم بودی
دست گیتی مرا نهادی خار
بستدندی بصد شکنجه و چوب
بقیاس جماعت زر دار
من چنین گشتمی که اکنونم
مفلس و با هزار عیب و عوار
شکر ایزد بر آن همیگویم
که درین فترت و تغلب کار
گرچه اندک بضاعتم باری
سودم آمد شکنجه بسیار