ضیاء دولت و دین ایکه ما در ارکان
بصد قران چو تو فرزند نامور نارد
بخشکسال کرم بر سر نهال امید
ز ابر دست تو باران جود میبارد
کمینه چاکرت امروز با سه چاریار لطیف
بباغ عمر گل خرمی همیکارد
بیمن دولت تو هست جمله اسبابش
جز آب رز ز تو آنهم امید میدارد