ای دل ار چند در سفر خطرست
کس سفر بیخطر کجا یابد
آنچه اندر سفر بدست آید
مرد آن در حضر کجا یابد
هر که در سایه گشت گوشه نشین
تابش ماه و خور کجا یابد
وانکه در بحر غوطه می نخورد
سلک در و گهر کجا یابد
وانکه پهلو تهی کند ازکان
صره سیم و زر کجا یابد
باز کز آشیان برون نپرد
بر شکاری ظفر کجا یابد
گر هنرمند گوشه ئی گیرد
کام دل از هنر کجا یابد