صنما حال زار من بنگر
با غمت کارزار من بنگر
در غم لعل گوهر افشانت
جزع یاقوتبار من بنگر
برگ من در غم تو بار دلست
برگ من بین و بار من بنگر
در هوای گلت چو بلبل مست
ناله زیر و زار من بنگر
اختیار من از جهان رخ تست
خوبی اختیار من بنگر
لاله زارست رویم از چشمم
نزهت لاله زار من بنگر
منم ابن یمین و کار چنین
چیست تدبیر کار من بنگر