ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶

صنما حال زار من بنگر

با غمت کارزار من بنگر

در غم لعل گوهر افشانت

جزع یاقوتبار من بنگر

برگ من در غم تو بار دلست

برگ من بین و بار من بنگر

در هوای گلت چو بلبل مست

ناله زیر و زار من بنگر

اختیار من از جهان رخ تست

خوبی اختیار من بنگر

لاله زارست رویم از چشمم

نزهت لاله زار من بنگر

منم ابن یمین و کار چنین

چیست تدبیر کار من بنگر