ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

ز آنروی طره بر رخ دلدار کج نهند

که‌اهل خرد طریقه طرار کج نهند

گیرد مناسبت به رخ و زلف یار من

گر شاخ سنبل از بر گلنار کج نهند

حقا که لاف راستی از سرو بوستان

در پیش قامتش گه رفتار کج نهند

از سر کلاه حسن نهد شاه اختران

خوبان ز راه ناز چو دستار کج نهند

در کوی عشق راست نهادند جمله روی

آنها که پای بر سر بازار کج نهند

گفتی که با تو راست دلم، برمگرد از آن

انکار کردن از پس اقرار کج نهند

پرگار عاشقان خم ابروی جفت تست

در طاقش ارچه قاعدهٔ کار کج نهند

گر جان طلب کنی بدهم زآنکه اهل دل

کردن به جان مضایقه با یار کج نهند

ابن یمین به عشق تو جان داد و دم نزد

زیرا که عاشقان همه گفتار کج نهند