امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴

چه حالتست که از حال من نمی‌پرسی؟

سخن چه رفت که از من سخن نمی‌پرسی؟

سرود ماست بهر مجلسی، نمی‌شنوی

حدیث ماست بهر انجمن، نمی‌پرسی

خیال آن قد و رخسار می‌پزی، هیهات

که از شمایل سرو و سمن نمی‌پرسی

ز کنج غم به تمنا نمی‌رود شاهی

تو بلبل قفسی از چمن نمی‌پرسی