خال که بر عارض مهوش نهی
داغ بر این جان بلاکش نهی
دل که ز عشاق پریشان بری
در شکن زلف مشوش نهی
گر دل خوش میطلبی، زینهار
کوش که دل بر خوش و ناخوش نهی
خط رخت مایه دیوانگیست
راست چو عنبر که بر آتش نهی
شاهی، اگر هست دلی، زینهار
در ره خوبان پریوش نهی