امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳

خال که بر عارض مهوش نهی

داغ بر این جان بلاکش نهی

دل که ز عشاق پریشان بری

در شکن زلف مشوش نهی

گر دل خوش می‌طلبی، زینهار

کوش که دل بر خوش و ناخوش نهی

خط رخت مایه دیوانگی‌ست

راست چو عنبر که بر آتش نهی

شاهی، اگر هست دلی، زینهار

در ره خوبان پریوش نهی