ای ز عشقت عالمی را روی در آوارگی
دیدمت یکبار، از آن شد کار دل یکبارگی
مونسم شبهای تنهایی جز اندوه تو نیست
وای بر حال کسی کش غم کند غمخوارگی
ای طبیب دردمندان، رحمتی فرما، که من
چاره ای دیگر نمیدانم بجز بیچارگی
کس نشانی زو نمیگوید، که در اول نگاه
میشود حیران رویش دیده نظارگی
شاهی از کویش برو یا احتمال جور کن
چاره در عشق بتان صبر است یا آوارگی