امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰

اگر زلف تو خم در خم نبودی

مرا حال این چنین در هم نبودی

غمی دارم ز زلفت یادگاری

بلا بودی اگر این هم نبودی

کجا رفت آنکه در خلوتگه راز

به جز ما و تو کس محرم نبودی

غم از جور رقیبان است در عشق

اگر از یار بودی، غم نبودی

رهایی جستی از بند تو شاهی

بنای عشق اگر محکم نبودی