امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳

مائیم و دلی ز دست رفته

در پای فتاده، پست رفته

در کوی تو پارسا رسیده

وز پیش تو بت پرست رفته

ز افتاده دل منت چه خیزد

قلبی به هزار دست رفته؟

مائیم ز دست دل در این کوی

هشیار رسیده، مست رفته

امید قرار نیست شاهی

از صبر دلی که هست رفته