عید شد، خوبان به عزم مجلس و می میروند
دردمندان راه میپرسند و از پی میروند
گر به گشتی میرود، تنها خوشست آن آفتاب
قاصد جان منند آنها که با وی میروند
چون گل و سنبل پریرویان ز آب و تاب می
طرهها آشفته و رخساره در خوی میروند
آنکه میرفتند با تکبیر و قامت، این زمان
با نوای ارغنون و ناله نی میروند
میرود شاهی ز کویت از دم سرد رقیب
بلبلان از بوستان در موسم دی میروند