با طره تو سنبل شوریدهحال چیست؟
جاییکه ابروی تو نماید، هلال چیست؟
تا بر درت طریق گدایی گرفتهام
دانستهام که سلطنت بیزوال چیست
حالا بوصل تو فلکم عشوه میدهد
تا بخت خوابناک مرا در خیال چیست
مرغان باغ را چو نسیمی کفایتست
با گل بگوی کین همه غنج و دلال چیست؟
با آنکه باختیم سر اندر رهش چو گوی
روزی نگفت شاهی شوریده، حال چیست