اگر در بحر عرفان غرقه گردی
بنزد عارفان مردانه مردی
چو پروانه به پیش شمع رویش
اگر جانباز باشی اهل دردی
رسی در ملک وصلش گربرآری
ز درد هجر از دل آه سردی
نشینی در بر معشوق شادان
طریق عاشقی چون در نوردی
برون آری سراز جیب بقایش
بدریای فنا چون غوطه خوردی
ز چشمش فتنه در عالم عیان شد
که در هر گوشه می بینم نبردی
ز گلزار جمال روی یارم
اسیری حسن خوبان هست وردی