مرآت روی دوست نظرکن جهان ببین
درآینه جهان نگر او را عیان ببین
خورشید حسن اوز همه ذره رونمود
تابان رخش زمشرق کون و مکان ببین
آن یار بی نشان که نهان بود از همه
آمد عیان بصورت نام و نشان ببین
کوری آن کسان که شدند منکر لقا
دیدار دوست ازهمه فاش و عیان ببین
با عقل کم نشین که بود جای ترس و بیم
همراه عشق شو همه امن و امان ببین
گر عاشقی وصال طلب کن نه حور عین
بگذر ز فکر جنت و روی جنان ببین
بگذر اسیریا بره عشق از دلیل
معشوق را برون ز یقین و گمان ببین