شرح درد عشق دارد طول و عرض
فرصت ار یابم کنم با دوست عرض
عشق اگر گوید بترک سربگو
عاشقان را طاعت عشقست فرض
طاقت و تاب غم عشقت نداشت
غیر عاشق نه سماوات و نه ارض
آب حیوان گرچه میبخشد حیات
میکند آن را ز لعل دوست قرض
ای اسیری گر محال آمد وصال
خوش محالی میکنم هر لحظه فرض