اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵

هر کو رخ نیاز برین آستان نهاد

ایزد در خرانه رحمت برو گشاد

زین میکده هر آنکه بتحقیق بوی برد

برخاک پای پیر خرابات سرنهاد

۳

با اهل حق طریق ارادت کسی سپرد

کو در ازل زلطف خدا بهره ور فتاد

هر کس که زنده از دم عیسی و شی نشد

انسان مخوان که هست بمعنی کم از جماد

گر عافی بدان که گدائی بکوی فقر

بهتر بود ز سلطنت ملک کیقباد

۶

پا در طریق اهل طریقت کسی نهد

کو آستان فقر بدنیا و دین نداد

بی شک طفیل اهل کمالند هر که هست

بشنو اسیریا که همین است اعتقاد