دیده ام عالم نمود بود بود
ورنه عالم را کجا بودی نمود
هستی ذرات عالم بیگمان
پرتو خورشید روی دوست بود
خط حسنش را ز اوراق جهان
خوانده ام بی زحمت گفت و شنود
منکشف کی میشود اسرار عشق
برکسی، جز از ره کشف و شهود
راوی اسرار توحید خداست
ناله نای و رباب و چنگ و عود
هرکه پا در راه عشقش می نهد
دست شستن بایدش از خویش زود
هرچه از عشقش اسیری میرسد
گر زیان باشد همه دانیم سود