ای نهان خورشید ذات تو در ابر کاینات
گشت ذرات جهان پیدا ز انوار صفات
مهر ذاتت بی جهات و کیف و کم باشد ولی
ز انبساط نور او شد روشن اطراف و جهات
ممکن از جود وجود واجب آمد در وجود
فیض عامش گشت شامل بر جمیع ممکنات
چون جهان، حسن رخت را هست مظهر از چه رو
نیست یکسان، کفر و ایمان، کعبه و لات و منات
مابدام زلف تو در بند مشکل مانده ایم
ای فروغ نور رویت حل جمله مشکلات
بی جمال تو دو عالم بود دایم در ممات
ز آب حیوان لب لعلت جهان را شد حیات
شد اسیری واله حسن تو از روی بتان
ای جمال نوربخش تو عیان از کاینات