اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷

عالم چو سایه، نور رخت هست آفتاب

باشد وجود سایه ز خور زین مرو بتاب

بزدا غبار غیر ز آئینه دلت

تا عکس روی دوست ببینی توبی حجاب

عکس رخش ز آینه کون ظاهرست

در پیش عارف حق بین چو آفتاب

عاشق برای دیدن او بگذر از دو کون

عاقل سراب را بگذارد ز بهر آب

آزاده گشت جان اسیری ز قید جهل

تا روی نوربخش جهان دید بی حجاب