وقت نماز ز عشق شنیدم عجب ندا
قد اذن الموئذن حیوا علی الفنا
ای دل بذوق زهر فنا نوش و غم مخور
بعدالفناء قد تجدالعز والبقا
گوید خرد که پر خطر است این طریق عشق
والله لا اخاف من الموت فی الهوی
گر پیش ازین جمال تو پنهان ز خلق بود
الان ذکر حسنک قد شاع فی الوری
کردی بنور خویش منور بصیرتم
حتی رایت وجهک فی کل مااری
مهر رخت ز پرده هر ذره ظاهرست
یا حبذا ظهورک فی صورة الخفی
بنگر جهان بدیده حق بین اسیریا
من نوره تنورت الارض والسما