موشکافیها در آن اندام زیبا کردهام
تا کمر را در میان زلف پیدا کردهام
نیستم راضی که سر بر کرسی زانو نهم
تا هوای سربلندی را ز سر وا کردهام
دیده خواهش نبیند توتیا سازی چو من
خاک کوی یأس در چشم تمنا کردهام
باطن خلق دو رو سوهان و ظاهر آینه است
عمرها جاسوسی ابنای دنیا کردهام
بینمک نبود جنونم، دلنشین افتادهام
کز لب لعلش نمک در دیگ سودا کردهام
تنگی کار از عقب دارد گشایشها ضرور
از دل تنگ منست ار دیده دریا کردهام
قامت فصل جوانی شد قد خم گشتهام
جای تا در سایه آن قد رعنا کردهام
هرکه تنهایی طلب، با شمع در یک خانه نیست
من نه بیجا خو به تاریکی شبها کردهام
خانه همسایهها ویران شد از اشکم کلیم
نیست از دیوانگی گر جا به صحرا کردهام