شکوه درد ترا کی پیش درمان میکنیم
تشنه میمیرم و شکر آب حیوان میکنیم
بیتو تاریکست کشمیر ای چراغ دیدهها
ما سیهروزیم در شب سیر بستان میکنیم
گل اگر تا سینه در کشمیر میآید چه سود
ما که گل از اشک خونین در گریبان میکنیم
در کمین عیش از بس دیده بد دیدهایم
باده را از چشم ساغر نیز پنهان میکنیم
ماجرای دیده میگوییم پیش سیل اشک
ابلهی بین شکوه کشتی به طوفان میکنیم
تا تو رفتی دل تفکر خویشتن افتاده است
سر چو میبازیم آنگه فکر سامان میکنیم
باده کشمیر از بزم تو صاحب نشئه بود
بیتو ما خاطرنشان میپرستان میکنیم
داغ میماند کلیم ار لالهزار از دست رفت
هرچه دشوارست ما بر خویش آسان میکنیم