پاک شو از نخوت و حرص و حسد
تا که باشی بندۀ پاک احد
از تکبر وز رعونت دور باش
تا که گردی ز اولیای خواجه تاش
هر که از اخلاق بد وارسته شد
او به اوصاف نکو پیوسته شد
لطف و احسان و کرم را پیشه کن
نیکویی کن وز بدی اندیشه کن
رو فتوت را شعار خویش ساز
عفت و حکمت دثار خویش ساز
در سخاوت کوش و در بذل و عطا
تا بیابی تو مقام اصفیا
اول از نفس و هوی بیزار شو
پس به کوی عشق جانان خوار شو
خودپرستی را رها کن حق پرست
بت پرست د هر که او از خود نرست
کی ز دست نفس خود یابد خلاص
تا نگردد بندۀ خاص الخواص
از خودی بگذر خدا را بنده باش
پیش ره بینان چو خاک افکنده باش
نیستی بپذیر و هستی را بهل
خاک ره شو زیر پای اهل دل
کار ناید طمطرق و گفت و گوی
گر سلوک ره کنی پیری بجوی
گر روی این راه را بی راهبر
کی تو در منزل رسی ای بی خبر
اندرین ره گر به تنها می روی
ریشخند و سخرۀ شیطان شوی
گر سفر خواهی بجو اول رفیق
پس برو ایمن ز رهزن در طریق
صحبت غالب طلب گر طالبی
تا به مطلوبی رساند غالبی