شیخ محمود شبستری » حقّ الیقین فی معرفة رب العالمین » بسم اللّه الرحمن الرحیم و به نستعین

ای پیداتر از هر پیدائی، و ای آشکارتر از هر هویدائی، پیدائی تو با پنهانی تو سازگار، و پنهانی تو چون پیدائی تو آشکار،‌نه پیدائی ترا از پنهانی میان، و نه پنهانی ترا از پیدائی کران. ای هستی که هیچ نیستی در هستی تو فرود نیاید،‌وهیچ نیستی هستی ترا نشاید، نسبت هستی تو با نیستی​ها: کل یوم هو فی شأن، و نسبت نیستی​ها با هستی تو: کل من علیها فان. یگانگی تو در ازل و ابد بر یک قرار، منزه و مبرا از اضافت و نسبت اندک وبسیار. آن کیست که ترا داند تا بر تو ثنا خواند، هم سپاس تست که حضرت عزت ترا سزاوار است، و ستایش تست که بر جناب تو در کار است. و درود و سلام حضرت پاک تو و پاکان حضرت تو بر روان حامد: انت کما اثنیت، و شاهد: و ما رمیت اذرمیت، نقطۀ بدایت جمال: کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین، و زبدۀ نهایت کمال و لکن رسول اللّه و خاتم النبیین، ناظر: لقد رای من آیات ربه الکبری و سامع: فاوحی الی عبده ما اوحی. محرم سرای اسری، صدر صفۀ اصطفی، محمد مصطفی، علیه من الصلوات افضلها- و صد هزاران هزار آفرین، بر اهل بیت پاک و پاک آئین و یاران گزین او، که صف پیشین و صنف گزین ولایت​اند، باد.

ای جان عزیز این کتاب که مسما است به حق الیقین فی معرفة رب العالمین، حضرت عزت از خزانۀ غیب بدین ضعیف کرامت فرمود، مشتمل است بر هشت باب به ازای درهای بهشت، و هر بابی از آن مشتمل بر حقایق و دقایق و لطایف و ترتیب بابها این است:

باب اول در ظهور ذات حضرت حق تعالی و بیان مقام معرفت.

باب دوم در ظهور صفات حق تعالی و بیان مقام علم.

باب سوم در مظاهر و مراتب آن و بیان مبداء.

باب چهارم دروجوب وحدت او «تعالی» و تقدس.

باب پنجم در بیان ممکن الوجود و عالم کثرت.

باب ششم در تعین و حرکت وتجدد تعینات.

باب هفتم در حکمت تکلیف و جبر وقدر.

باب هشتم در معاد و بیان حشر و حقیقت فناء و بقاء.

بر صاحب دلان اهل بصیرت پوشیده نیست که مبدأ جملۀ مشکلات و معضلات نظری، و مادۀ اختلاف موحد و متکلم و حکیم، منحصر است در این ابحاث، و از فضل باری تعالی در این کتاب به حد یقین رسید، بر وفق نقل و عقل و ذوق. و به تصدیق هر حقیقتی از حقایق و اثبات هر دعویی از دعاوی، ‌دو گواه عقل و نقل، اعنی برهان و اضح و قرآن ناطق، قایل گشتند،‌ بر سبیل مطالعه نظر کنند. بعد از تحصیل علوم عقلی و نقلی، استعداد این نوع علم از ذوقیات است و دیگر شرط تجرید باطن است از امور دعاوی و خلاص از ربقۀ تقلید و ترک شکوک: من یجادل فی اللّه بغیر علم و تعصب: من اضله اللّه علی علم. و تأمل بسیار در هر بحثی از ابحاث که در الفاظ غایت اختصار اختیار آمد، و در بعضی از معانی ستر و اخفاء مقصود. و اللّه یحکم بیننا و بینکم بالحق و هو خیر الحاکمین.