نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۸ - در بقای جان

دگر باره شهِ بیداربختش

سؤالی زیرکانه کرد سختش

که گر جان را جهان چون کالبد خوَرد

چرا با ما کند در خواب ناوَرد؟

و گر جان ماند و از قالب جدا شد

بگو تا جان چندین کس کجا شد؟

جوابش داد کاین محکم سؤالست

ولی جان بی جسد دیدن محالست

نه از جان بی جسد پرسید شاید

نه بی‌پرگار جنبش دید شاید

چو از پرگارِ تن بیکار گردد

فلک را جنبش پرگار گردد