آن مرکب که خاص حضرت پادشاه بوَد و رکاب او را شایسته، هرکه پای در رکاب آن مرکب آرد رقم بیحرمتی بر وی کشند باشد که به سیاستی گرفتار شود اما اگر رکابدار در اوان آنکه پادشاه به میدان بود و گوی مرادش در چوگان، برای آنکه مرکب بهزودی به میدان برَد بر آن مرکب سوار شود، در مذهب جهانداری روا بوَد. معشوق پادشاه است و روح مرکب و عشق رکابدار اگر رکابدار عشق بر مرکب روح سوار شود و به سوی میدان مراد معشوق تازد تا به واسطهٔ آن گوی هوا به حالگاه رضا رساند عیبی نبود.