مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶۶ - تمامی قصهٔ آن فقیر و نشان جای آن گنج

اندر آن رقعه نبشته بود این

که برون شهر گنجی دان دفین

آن فلان قبه که در وی مشهدست

پشت او در شهر و در در فدفدست

پشت با وی کن تو رو در قبله آر

وانگهان از قوس تیری بر گذار

چون فکندی تیر از قوس ای سعاد

بر کن آن موضع که تیرت اوفتاد

پس کمان سخت آورد آن فتی

تیر پرانید در صحن فضا

زو تبر آورد و بیل او شاد شاد

کند آن موضع که تیرش اوفتاد

کند شد هم او و هم بیل و تبر

خود ندید از گنج پنهانی اثر

هم‌چنین هر روز تیر انداختی

لیک جای گنج را نشناختی

چونک این را پیشه کرد او بر دوام

فجفجی در شهر افتاد و عوام