خوشا شیراز و عهد باستانش
درخشان دورهٔ دور کیانش
درود پاک نیکان بر روانِ
نکو کیخسرو گیتیستانش
فرحگستر سراسر کوه و دشتش
نشاطآور زمین و آسمانش
همه دانشپژوه و مملکتدوست
بزرگ و کوچک و پیر و جوانش
از آن گلزار دانش تا ابد ماند
ز سعدی بوستان و گلستانش
همه چیزش فزون ز اندازه نیکو
نکوتر از همه چیزش زبانش
زبان فارس را باید روان کرد
به سرکوبی آذربایجانش
زیانآور زبانی کاندر آن بوم
نشیمن کرد کوبد آشیانش
ز دل تبریک باید گفت و تقدیس
نمود از جان به نامه بانوانش
چو این اوراق پاک از زند دخت است
اَوِستاسا بخواهم جاودانش
دُرافشان دامن افکار پاکش
به پیش خامهٔ گوهرفشانش
چو شد آباد از او راه خرابات
زید سرسبز و خرم مرزبانش
دل عارف چو هرجاییست جانش
همان برخی آذربایجانش