حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۷

ما ای صنم هوای تو از سر گرفته‌ایم

چون شمع ز آتش دل خود درگرفته‌ایم

دل برگرفته‌ایم ز هستی خویشتن

زان پس هوای همچو تو دلبر گرفته‌ایم

۳

بهر غذای طوطی طبع سخن گذار

از پسته تو طعمه شکر گرفته‌ایم

تا گوشوار گوش دل و جان خود کنیم

از لعل دلپذیر تو گوهر گرفته‌ایم

با عاقلان گذاشته آیین عقل را

با عاشقان طریقه دیگر گرفته‌ایم

۶

درس جنون به مدرسهٔ عشق کرده گوش

زنجیر آن دو زلف معنبر گرفته‌ایم

تا چشم نیم مست تو خمار عشق شد

ما دم به دم صراحی و ساغر گرفته‌ایم

هردم به بوی آن لب میگون به مصطبه

جام لبالب از می احمر گرفته‌ایم

۹

دانسته‌ایم ما که سهی سرو را برست

چون قد دل‌فریب تو در بر گرفته‌ایم

منصوروار دل ز بر خود بریده‌ایم

تا چون حسین عشق تو از سر گرفته‌ایم