حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۸

دلا بنال که یاران نازنین رفتند

بغم نشین که رفیقان بیقرین رفتند

باهل دهر میامیز و گوشه ای بنشین

که همدمان وفاپیشه گزین رفتند

دل شکسته ما را بر آتش افکندند

اگر چه خود بسوی روضه برین رفتند

سهی و گل ز زمین میدمد ولیک دریغ

ز گلرخان سهی قد که در زمین رفتند

هنر مجوی که بازار فضل رایج نیست

از آن جهت که بزرگان خورده بین رفتند

عجب مدار که گر نقد دین شود کاسد

که نافذان جواهرشناس دین رفتند

بسوز بر در حرمان در انتظار حسین

که محرمان سراپرده یقین رفتند