حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۷

دوش چشم جانم از دیدار شه پرنور بود

مطرب ما زهره و ساقی مجلس حور بود

با عذار ساقی فتان و چشم مست او

زاهد ار بشکست توبه همچو ما معذور بود

تا قدح کرده حدق بهر حمیای جمال

پیش از آن کاندر جهان باغ می انگور بود

با حریفان معربد در خرابات ازل

از شراب لایزالی جان ما مخمور بود

ما انا نیت ز دار نیستی آویخته

تا بگویندی اناالحق گفتن منصور بود

دلبر آنساعت که جام خمر کافوری بداد

مسند دل بر فراز چشمه کافور بود

جان ما آئینه حق گشت و از ما شد پدید

آنچنان گنجی که در کنج ازل مستور بود

بود در طور فنا مست تجلیها حسین

پیش از آندم که حکایات کلیم و طور بود