حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۸

ای راحت جان از نفس روح فزایت

دارد نگه از چشم بداندیش خدایت

درمان طلبان از تو دوا جسته ولیکن

من سوخته دل ساخته با درد و بلایت

چون هست وفا شیوه عشاق بلاکش

جانا چکنم گر نکشم بار جفایت

هر کس طلبیده ز تو کامی و مرادی

کام دل سودا زده ماست رضایت

هر لحظه تو یار دگری گرچه گزیدی

ما هیچکسی را نگزیدیم بجایت

سر در قدمت باختمی وقت قدومت

گر زانکه سری داشتمی لایق پایت

گفتار حسین ای صنم شوخ خوش آید

از پسته شکر شکن نغمه سرایت