حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۴

ترک من بار دیگر راه جفا پیش گرفت

بی گنه ترک من خسته درویش گرفت

دلش از صحبت اصحاب که نیک اندیشید

بحکایات حسودان بداندیش گرفت

من دلسوخته ترکش نکنم گرچه کنون

بی گنه ترک من آن ترک جفا کیش گرفت

مرگ خود میطلبم روز و شب از حق بدعا

زانکه بی او دلم از زندگی خویش گرفت

آن پریچهره ندانم چه شنیده ز حسین

که نظر از من بیچاره درویش گرفت