صبحدم کاین مرغ گیهان آشیان
بال بگشاید فراز کوهسار
پنجه و منقار نورافشان او
پرده شب را نماید تار و مار
در چمن پروانه عاشق منش
آن گل جان دار خوش نقش و نگار
از غلاف پیرهن آید برون
پیرهن بر تن درد از عشق یار
بر پرد زین گل به آن گل شادمان
بوسد این را غبغب و آن را عذار
*****
*****
همچنان آن طفلک شیرین زبان
در لطافت آمده چون گل به بار
سالم و سرخ و سفید و چاق و گرد
با دو چشم چون ستاره نوربار
همچو گوهر کز صدف آید برون
آید از شادیچه بیرون شادخوار
بنگرد بر گلبنان خانگی
بال بگشاید همی پروانه وار
دست مادر بوسد و روی پدر
این در آغوشش کشد آن در کنار