غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

گر باده دهد بر باد مرا

از غم بکند آزاد مرا

آن دل که بود از باده خراب

خوشتر ز هزار آباد مرا

ای شاخۀ شمشاد از غم تو

شادم چه نخواهی شاد مرا

ای شاه قلمرو دل چه خوشست

بیداد ترا، فریاد مرا

سودای تو شیرۀ جان منست

با عشق تو مادر زاد مرا

بیمی نکنم از سیل فنا

گر بر کند از بنیاد مرا

من مفتقرم کاین شور و نوا

آن غنچۀ خندان داد مرا