ای مهر دلفروز گل روی کیستی
وی ماه نو نمونه ابروی کیستی
رم میکنی ز سایه مژگان خویشتن
ای از حرم برآمده آهوی کیستی
عطر عبیر گرد جهان را گرفته است
باز ای صبا روان ز سر کوی کیستی
تا صبح همچو شمع ز حیرت گداختم
ای شام تیره حلقهای از موی کیستی
از خود خبر نباشدم ای دل ز من مپرس
مجروح تیر غمزه ابروی کیستی
بهر قصاص پرورشت میدهد شبان
قصاب گوسفند سر کوی کیستی