قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱

ای مهر دل‌فروز گل روی کیستی

وی ماه نو نمونه ابروی کیستی

رم می‌کنی ز سایه مژگان خویشتن

ای از حرم برآمده آهوی کیستی

عطر عبیر گرد جهان را گرفته است

باز ای صبا روان ز سر کوی کیستی

تا صبح همچو شمع ز حیرت گداختم

ای شام تیره حلقه‌ای از موی کیستی

از خود خبر نباشدم ای دل ز من مپرس

مجروح تیر غمزه ابروی کیستی

بهر قصاص پرورشت می‌دهد شبان

قصاب گوسفند سر کوی کیستی