دلا گر عشق مهروئی نداری
برو کز معرفت بوئی نداری
بیا ای سرو و بر چشمم بکن جا
کزین بهتر لب جویی نداری
برو ای ماه با رویش مزن لاف
که خال و چشم و ابرویی نداری
برو ای شاهدی و گوشه ای گیر
که چون او چشم جادویی نداری
مکش جانا به تندی شاهدی را
که چون او یار خوش خویی نداری