ماییم ز عشق مست رفته
فارغ ز هر آنچه هست رفته
بر درگه شاه ملک خوبی
با ذلت و با شکست رفته
از جمله علایق و عوایق
یکبار بشسته دست رفته
با قامت تو صنوبر و سرو
هر یک زده لاف و پست رفته
در زلف تو بسته شاهدی دل
بنگر چه بگیر و بست رفته