حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

به چار سوق طریقت بجز متاع محبت

بکار نیست قماشی بنزد اهل حقیقت

به چشم اهل حقیقت شود مجاز حقیقت

شریعت است طریقت طریقت است شریعت

همه نظام نبوت بنصه کثرت و آداب

همه قوام ولایت بر اسطوانهٔ وحدت

نداشت نام ونشانی جمال پردگی غیب

بتابخانه کثرت نمود جلوه ز خلوت

وجود جامع آدم چو بود دانش اسماء

برید بر قد او دست حق قبای خلافت

چودر ارادهٔ حق مضمر است ارادهٔ عارف

عجب مدار که مقصودی آفرید به همّت

دلیر مظهر قهری که خویش اسپرحق ساخت

چو ختم مظهر رحمت نمود ختم فتوت

ندید دیدهٔ اسرار غیر مخزن اسرار

ز هرچه غیب و شهادت زهر چه صورت و سیرت