آمد آهسته شب به بستر من
دلبری کافت دل و دین است
گفتمش کیست که هان که در شب تار
اینچنین شب روی نه آئین است
اسم شب ده و گرنه دزد دلی
نک گواهت کمند پرچین است
کوی غبغب نهاد بر لب من
گفت بر گوش من که ماچین است