نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۱۰

کافر عشقم و سودای بتانم دین است

زاهد از حق مگذر دینی اگر هست این است

روز نوروز خط سبز و لب نوشین است

مژده ایدل که بهار آمد و فروردین است

بتمنای طبیبی که ببالین آمد

شب و روزم سر سودا زده بر بالین است